جدول جو
جدول جو

معنی ضرر زدن - جستجوی لغت در جدول جو

ضرر زدن
ضرر وارد کردن زیان رسانیدن: باو ضرر زد
تصویری از ضرر زدن
تصویر ضرر زدن
فرهنگ لغت هوشیار
ضرر زدن
زیان رساندن
تصویری از ضرر زدن
تصویر ضرر زدن
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ضرب زدن
تصویر ضرب زدن
صدمه زدن، آسیب وارد کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضرب زدن
تصویر ضرب زدن
ستور یا کسی را به بسیاری کار یا رفتار واداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرف زدن
تصویر حرف زدن
سخن گفتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حرص زدن
تصویر حرص زدن
آزوند بودن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ارگ زدن
تصویر ارگ زدن
نواختن ارگ اجرا کردن یک آهنگ بر روی دستگاه ارگ
فرهنگ لغت هوشیار
با دست روی سر زدن در موقع پریشانی و بدبختی، باخر رسانیدن چیزی را، موافقت کردن با چیزی، فکری و خیالی غفله در سر کسی آمدن: (فلانی بسرش زد که آن کار را بکند)، دیوانه شدن: بسرش زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درم زدن
تصویر درم زدن
سکه زدن، ضرب کردن سکه، آن جائی که درم زنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برق زدن
تصویر برق زدن
نمودار شدن برق در هوا، جهیدن برق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دور زدن
تصویر دور زدن
گردیدن چرخ زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زور زدن
تصویر زور زدن
بکار بردن زور و نیرو فعالیت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
بانگیدن بانگ زدن به آواز بلند درکویها و برزنها امری را به اطلاع عموم رسانیدن ندا در دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چرخ زدن
تصویر چرخ زدن
دور خود گردیدن چرخیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چرت زدن
تصویر چرت زدن
میل بخواب داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چگر زدن
تصویر چگر زدن
نواختن چگر چگر نواختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرص زدن
تصویر حرص زدن
زیاد طلبیدن، بسیار خواستن، کم صبری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرف زدن
تصویر حرف زدن
گفتن دوییدن سخن گفتن تکلم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دار زدن
تصویر دار زدن
بر دار کردن به صلیب آویختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشر زدن
تصویر تشر زدن
توپیدن
فرهنگ لغت هوشیار
بهم کوفتن مرغ بالهای خود را بسرعت (مخصوصا پس ازذبح)، مردن جوانی ناگهان و بدون کسالت مزمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پری زدن
تصویر پری زدن
پریدن پرواز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
گرداگرد گرفتن حلقه زدن دور کردن چنبر زدن دایره بستن پره کردن پره کشیدن پره داشتن پره بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تار زدن
تصویر تار زدن
نواختن تار (آلت موسیقی)، فروختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سور زدن
تصویر سور زدن
به مهمانی رفتن سور خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرف زدن
تصویر حرف زدن
سخن گفتن، گفتگو کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشر زدن
تصویر تشر زدن
به حالت تشر با کسی حرف زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضرر کردن
تصویر ضرر کردن
زیان دیدن، زیان بردن، ضرر کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرت زدن
تصویر چرت زدن
اندکی خوابیدن، به خواب کوتاه رفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گره زدن
تصویر گره زدن
گره بستن، گره دادن، گره در چیزی انداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرخ زدن
تصویر چرخ زدن
چرخیدن، گشتن، گردش، بر گرد خود یا چیزی گشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جار زدن
تصویر جار زدن
مطلبی را با آواز بلند اطلاع دادن، جار کشیدن
کنایه از فاش کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پره زدن
تصویر پره زدن
حلقه زدن، دایره وار ایستادن مردم یا لشکریان، پره بستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضرر دیدن
تصویر ضرر دیدن
ضرر کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضربت زدن
تصویر ضربت زدن
پاد کوفتن زخم رساندن زخم زدن زخم رسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار